ما همه افغانیم و چون دادریم
محمد عارف یوسفی محمد عارف یوسفی

ای برادر زحمتی بیجا مکن

فرق پوهنتون و دانشگاه مکن

بگذر ازین سودا و غوغا مکن

ملتی یکپارچه را دوتا مکن

حال که کردی این دیگر فردا مکن

ما همه همکیش و همباوریم

ما همه افغانیم و چون دادریم

ملتی بیچاره و رنج آوریم

در پی آرامش این کشوریم

پس تفاوت بین مونږ و ما مکن

این همه بیگا نگی از بهر چه

سر به سر دیوانگی از بهر چه

بین ما دوگانگی ار بهر چه

بیرونی و خانگی از بهر چه

 

مشوره کن کار خود تنها مکن

ملت ما در بدر آواره شد

هجرتش افسانهء پنج قاره شد

از نفاق ما ملت بیچاره شد

چون جفا بر حق شان همواره شد

راشه چی یو شو خویش را جدا مکن

نان گوییم یا که دودی مزه اش یک

تاجک است یا که پشتون کعبه اش یک

هر که از دیگر رنجد لطمه اش یک

پس به هردو کور یا که خانه اش یک

طرح بیلتون و جدایی ها مکن

ما چرا جنگ بر سر زبان کنیم

خانهء خویش را چرا ویران کنیم

پس بیا با همدیگر پیمان کنیم

قدر یکدیگر خویش یکسان کنیم

هر چه خواهی کن لیک بی پرسان مکن

څوک چی وایی ملت ما را دوتاست

نشته ما سره او را راهش جداست

هی وروره وحدت افغان کجاست

راشی وایو دا دورنگی نا رواست

راه خویش را تو جدا از ما مکن

ما همگی ساکن یک  خانه ایم

ما همگی مالک این خانه ایم

هزاره یا تاجک و پشتانه ایم

ازبیک و ترکمن همه * در خانه ایم

وحدت و همبستگی رها مکن

حرف بد گفتن دیگر یاران بس است

بهر خوب گفتن زبان در دسترس است

هیچکسی اینجا نه کوه و  نی خس است

هر لسان بر مردمش مقدس است

هیچ کسی را تو زبان کوتاه مکن

یوسفی ما را شوق و ذوق جنگ نیست

وخت د سوله دی حیله و نیرنگ نیست

چا پلار وایی یا پدر این ننگ نیست

دا وطن دیر فراخ دی قلبش تنگ نیست

پای دشمن را به کشور وا مکن

 

 

 

آمستزدام

۱۴ فبروری ۲۰۰۸

۱۴-۰۲-۲۰۰۸

 

 

*

منظور از همه سایر اقوام محترم و معزز ساکن در وطن زیبای ما افغانستان است که  نام این اقوام محترم در شعر تذکر نشده است.

 

 

 


February 17th, 2008


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان